این را سعید قاسمینژاد بیان کرده و میگوید: «ایاغ»، «دسخوش»، «آوند» و «تکوک» با الهام از مقرنس آهیانه (پوستۀ داخلی) گنبد مسجد جامع ورزنه و با تلفیق «معماری» و «سفال و سرامیک» خلق شده که ضمن تأکید بر اینکه شهر ورزنه به دلیل کمآبی و عدم جریان زایندهرود در شرایط بسیار سختی بهسر میبَرَد، این مهم را نیز یادآوری میکنند که مسجد جامع ورزنه از تنها بناهای باقیماندۀ این شهر است و کاسۀ گنبد این مسجد، آخرین ظرفی است که زایندهرود را بدرقه میکند.
چهار نامی که او به آنها اشاره دارد از چهار ظرف آشامیدنی حکایت میکنند که با تلفیق هنر معماریِ وی و هنرمندی نیکتا محمدی اَروَجه در سفال و سرامیک و لعاب، خلق شده و به میزبانی تالار عالیقاپوی اصفهان و در همسایگی دو گنبد فاخر مسجد جامع عباسی و مسجد شیخ لطفالله، با حمایت اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان و پایگاه ثبت جهانی میراث جهانی نقش جهان، با حضور هنردوستان اصفهان رونمایی شد تا شرایط سخت شهر ورزنه در مبارزه با کمآبی و ضرورت توجه مسئولین و مردم به مسجد جامع ورزنه را گوشزد کند.
سعید قاسمینژاد که دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه هنر اصفهان است، دراینباره به ایسنا توضیح میدهد: کاسه، عنصر مشترکی میان ظرف، انسان و معماری است که در بیانِ توصیفیِ هر سه مورد از خاک استفاده میشود؛ درواقع توصیف چنین است که ما از خاک هستیم و با آب زیست میکنیم. در مورد ورزنه و البته مسجد جامعش نیز باید چنین گفت که کاسۀ گنبد مسجد جامع ورزنه، آخرین کاسهای است که زایندهرود را بدرقه میکند.
او ادامه میدهد: این موضوع که چه بر سر ورزنه گذشته است درواقع بخشی از آن، همان حکایت تخریب بافت تاریخی است و بخشی دیگر این است که ورزنه، آخرین همنشین زایندهرود است. مستندات تاریخی و عکسهای هوایی نشان میدهد که تا حدود چند دهه قبل وقتی آب در زایندهرود جریان داشت ورزنه دارای بهترین کشتزارها بوده است، ولی اکنون به دلیل اینکه این شهر، دورترین نقطه به سرچشمه است کمترین بهره را از آب میبَرَد و ازاین رو آسیب زیادی دیده است.
نیکتا محمدی اَروَجه، هنرمند سفال و سرامیک نیز به ایسنا میگوید: موضوع دیگر این است که ورزنه دارای مسجد جامعی با گنبدی فوقالعاده زیباست که این گنبد مقرنس خاص و منحصری دارد. البته بنایی است که باتوجه به ازبین رفتن اکثر بناهایی تاریخیِ این شهر در دهۀ ۶۰، تک افتاده و اگر ازبین برود آنچنان چیزی از تاریخ ورزنه باقی نمیمانَد. بنابراین دو موضوع مطرح است؛ اول اینکه شهر ورزنه به دلیل کمآبی و عدم جریان زایندهرود در شرایط بسیار سختی بهسر میبَرَد و دیگر اینکه بافت تاریخیِ ورزنه نیز سالها قبل ازبین رفته و از تنها بناهای موجود، مسجد جامع ورزنه است.
در ادامه، سعید قاسمینژاد اضافه میکند: این آسیبها جرقهای بود برای اینکه من و خانم نیکتا محمدی اَروَجه در جستجوی راهی برای معرفی ورزنه باشیم که درنهایت خلق کاسههایی که از مقرنس موجود در گنبد مسجد جامع ورزنه الهام گرفته شدهاند ایدهای بود که در ذهن ما ایجاد و اجرا شد تا هر کس بتواند یک ورزنۀ کوچک داشته باشد و بداند که این روستا همچون گنجی در میان کویر بوده و آخرین زیستگاهی است که آنچه بعد از آن دیده میشود برهوت است و بس.
او با بیان اینکه هریک از چهار کاسۀ تولیدشده دارای نامی منحصر است، بیان میکند: برای نام این ظروف تلاش کردیم تا از اسامیِ بسیارقدیمی در تاریخ زبان و نوشتار ایران استفاده کنیم که البته هنوزهم این اسامی در نواحی مختلف ایران استفاده میشوند. اولین این کاسهها «ایاغ» نام دارد و همانطور که میدانیم در مورد افرادی که با یکدیگر صمیمی هستند چنین میگویند که آنها با هم ایاغاند؛ ضمن اینکه اصطلاح «همپیاله بودن» نیز به پیالهای به نام ایاغ اشاره دارد که هر دو نفر از آن استفاده میکردند. در واقع این نام از این ظرف بر روی انسان گذارده شده است.
قاسمی نژاد توضیح میدهد: کاسۀ بعدی «دسخوش» نام دارد که یک لیوان کوچک و به اصطلاح خوشدست است. کاسۀ بعدی نیز «آوند» است که به معنای آبخوری است و استاندارد ۳۰۰ سیسی لیوان را دارد و چهارمی نیز «تکوک» نام دارد که همان ریتونهای هخامنشی است (ریتون همان نام اروپایی برای تکوک است) و هنوز هم در شمال ایران از این نام استفاده میشود. ضمن اینکه باید اشاره کنم که برای لعاب این ظروف و برخلاف بسیاری لعابهای موجود از سرب و ترکیبات آن استفاده نشده است. ازسوی دیگر نیز میتوان از آنها در کلاسهای هندسه و معماری برای آموزش اعضای مقرنس به نوعی بسیار قابل لمس استفاده کرد.
همچنین نیکتا محمدی اَروَجه نیز میگوید: بعد از اینکه به واسطه یک دوست مشترک هنرمند به نام شبنم وَرد با سعید قاسمینژاد آشنا شدم که در زمینۀ معماری فعالیت دارد این ایده به ذهن ما رسید که اثری را با تلفیق دو هنر «معماری» و «سفال و سرامیک» خلق کنیم. در بازدیدی که از شهر ورزنه در شرق اصفهان داشتیم ضمن دیدن واقعیتهای تلخ این شهر که ازیکسو به دلیل عدم جریان آب در زایندهرود رخ داده و درواقع آخرین شهری است که با زایندهرود همنشینی دارد، با رویت تلخ دیگری دربارۀ بناهای تاریخیِ آن آشنا شدم؛ ورزنه تا ابتدای دهه ۶۰ خورشیدی دارای یک بافت تاریخی کاملاً منسجم با بناهای ارزشمند بود ولی در آن سالها و شاید به دلیل غفلت و ناآگاهی، با لودر به جان بناهایش افتاده و در اندک مدتی، بهجز مسجد جامع ورزنه و تعداد معدودی از بناهای شاخص، اکثر بناهای تاریخیِ آن ازبین رفت.
او میافزاید: بعد از آن بود که باتوجه به علاقۀ بسیاری که به ایران و بهویژه استان اصفهان داریم، جرقۀ معرفی ورزنه و مسجد جامعش با استفاده از سفال و سرامیک و در تلفیق با معماری در ذهن ما ایجاد شد. به همین منظور با همفکریهای بسیاری که با سعید قاسمینژاد داشتیم طرحهای مختلفی زده شد و درنهایت تصمیم گرفتیم این اثر را با بهرهگیری از مقرنس آهیانه (پوسته داخلی) گنبد مسجد جامع ورزنه اجرا کنیم.
انتهای پیام