به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «تعارض» به کارگردانی محمدرضا لطفی به تازگی در سینماهای کشور اکران شده است. در این فیلم سینمایی که برای اولین بار در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر اکران شد، رضا بهبودی و سودابه بیضایی ایفای نقش میکنند.
ساختار متفاوت «تعارض» یکی از ویژگیهایی است که از همان ابتدا بسیاری از منتقدان بر آن تأکید داشتند. این فیلم روایتگر تنهاییهای فردی است که درگیر تناقضات، شکها و درگیریهای ذهنیاش است. در خلاصه داستان «تعارض» آمده است: احساس دیوونگی بهم دست داده، فکر میکنم تمام دوربینهای مداربسته دارن منو کنترل میکنن، انگار یکی پشت دوربینها نشسته و داره چهار چشمی منو میپاد…
به بهانه اکران «تعارض» با محمدرضا لطفی گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
بارزترین ویژگی «تعارض» فرم و ساختار متفاوت آن است و به نظر میرسد که فرم اثر بیش از هر چیز برای شما حائز اهمیت بوده. در سینمای شما فرم چه جایگاهی دارد؟
اگر بخواهیم ماهیت واقعی سینما را در نظر بگیریم فرم است که به سینما هویت میدهد و باقی عناصر وامدار هنرهای دیگر هستند؛ مثلاً فیلمنامه از ادبیات و داستان میآید، بازیگری از تئاتر وام گرفته شده، موسیقی هنر جداگانهای است که ماهیت دیگری دارد، فیلمبرداری از عکاسی میآید و… اما آنچه که منحصر سینماست فرم است و من به فرم علاقه دارم و معتقدم که سینما چیزی جز فرم نیست و برای من بسیار مهم است که حرف فیلم در قالب فرم بازگو شود و به همین دلیل در «تعارض» هم معمولاً ویژگیهای فرمی اثر بیشتر مورد توجه من بوده است.
شخصیت اصلی «تعارض» ویژگیهایی از اختلالات و بیماریهای روانی مختلف را در خود دارد. دقیقاً چه نوع بیماری یا اختلالی میتوان به این کاراکتر نسبت داد؟
به عنوان کارگردان نمیخواهم درباره اینکه کاراکتر اصلی دچار چه بیماری یا اختلالی است توضیح دهم، اما نکته جالب و خوب برای من این است که به شخصه شاهد بودم مخاطبان فیلم از کاراکتر اصلی «تعارض» برداشتهای متفاوتی دارند و این اتفاق به نظر من نقطه قوتی برای فیلم است چرا که همه ما نقاط قوت و ضعف مختلفی داریم و با این وجوه مختلفمان است که کاراکتر و شخصیتمان و در واقع انسان بودن شکل میگیرد.
به دلیل همین وجوه مختلف انسان است که شاید یک نفر برادر خوبی باشد اما پدر خوبی نباشد و نمیتوان به طور مطلق گفت یک نفر آدم خوب یا بدی است. موقعیتی که هر کس در آن قرار میگیرد در رفتار او نقش تعیینکنندهای دارد. نکته دیگر این است که ما باید یادمان باشد که در «تعارض» ما سعی کردیم وارد ذهن شخصیت اصلی شویم و همه ما در زندگیمان همین تشویشهای ذهنی و درگیریهای ذهنی را داریم و نباید فراموش کنیم که خاطره نوعی دیتا (داده) است و دیتا ممکن است به مرور زمان قابل تغییر است.
ساختار بصری فیلم مبتنی بر ضبط تصاویر به وسیله دوربینهای مداربسته است. در فیلمی که قرار است به ذهن کاراکتر ورود کنیم انتخاب این ساختار ریسک بالایی دارد. چطور به استفاده از تصاویر دوربینهای مداربسته رسیدید؟
برای فیلم اولم هم به استفاده از دوربین مداربسته فکر کرده بودم ولی در «روایت ناپدید شدن مریم» این امکان به وجود نیامد تا اینکه در «تعارض» از دوربین مداربسته استفاده کردم.
من به استفاده از دوربین مداربسته در فیلمسازی خیلی علاقه دارم؛ سالها پیش وقتی هنوز دوربین مداربسته مثل امروز فراگیر نشده بود مقالهای میخواندم که در آن نوشته شده بود که هر شهروند آمریکایی در طول روز حداقل ۶۸ بار از جلوی دوربینهای مداربسته عبور میکند و این نشان میدهد که افراد هر فعالیتی که دارند قابل رصد است.
این مسئله برایم جالب بود و حالا در «تعارض» آدمی را داریم که یک وسواسی نسبت به دوربینها پیدا کرده، برایش سوال است که پشت این دوربینها چه شخصی قرار گرفته که او را نظاره میکند و در عین حال تنهاست. اینکه ناظر کل کیست مسئلهای است که برایم جذاب بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم این آدم را از پشت دوربینهای مداربسته نظاره کنیم.
همراه شدن مخاطب با شخصی که دچار یک اختلال روانی است و در واقع همزادپنداری با او میتواند موجب آزار مخاطب شود. آیا تعمداً سعی داشتید مخاطبتان این آزار را حس کند؟
نه قصد آزار دادن مخاطب را نداشتم. ما یک مسئله را نباید فراموش کنیم که «تعارض» فیلمی است که باید جزئیاتش را با دقت دید، کدهایی در فیلم به مخاطب ارائه میشود که باید این کدها را کنار هم بچیند و جنس فیلم قطعاً با فیلمهای اصطلاحاً پاپ کورنی که فقط برای خندیدن هستند و ذهن را اصلاً درگیر نمیکنند، متفاوت است اما این تفاوت به معنای این نیست که مخاطب نمیتواند از دیدن این اثر لذت ببرد یا حتی ممکن است آزار ببیند. «تعارض» مخاطب جدیتری میخواهد، کسی که به فلسفه علاقه داشته باشد، حواسش به فیلم باشد و اصطلاحاً فیلمبین باشد.
متأسفانه امروز در کشورمان سینما را به سمتی کشاندهاند که چنین مخاطبانی اصلاً به سینما نمیآیند و آنچه که ما به عنوان مخاطب در سینما داریم همان مخاطبان کنسرتهای حسن ریوندی و حمید ماهیصفت هستند که آنجا بلیتها ۸۰۰هزار تومان هستند و در سینما بلیت ۸۰هزار تومان است اما در واقع نگاهی که وجود دارد از سوی این مخاطبان به سینما و کنسرتهای خنده یکسان است و هر دو را به عنوان فضایی تفریحی برای خندیدن میبینند و برایشان فیلمنامه، کارگردانی، فرم، دکوپاژ، تدوین و… اصلاً اهمیتی ندارد.
آیا میتوان گفت که «تعارض» سعی دارد به مخاطبش تجربهای از بودن به جای یک بیمار روانی (یا حداقل فردی که دچار اختلالات روانی است) ارائه دهد؟
بله دقیقاً همینطور است.
چنین هدفی نیازمند شناختی دقیق از اختلالاتی است که در فیلم روایت میشود. چطور به شناختی از درونیات چنین شخصیتی رسیدید؟
پروسهای طولانی پشت سر گذاشتم. ما چند مشاور روانشناسی داشتیم و مسائل مختلفی در شکلگیری این شخصیت روایتی که در فیلم شاهد هستیم دخیل بودهاند و فقط محدود به روانشناسی نمیشود و فلسفه، جهانهای موازی، جامعهشناسی و… هم به من در رسیدن به این کاراکتر کمک کرد.
چرا ساختار بصری سیاه و سفید را برای فیلم انتخاب کردید؟
به نظر من رنگ در این فیلم مفهومی ندارد. با رنگ پیامی به مخاطب ارائه میشود که من نمیخواستم آن پیام به وجود بیاید و از طرفی معتقدم که جهان شخصیت اصلی فیلم سیاه و سفید است و شما هیچ رنگ و نوری در زندگی او نمیبینید.
همانطور که اشاره کردم در فیلم کدهایی وجود دارد، علاقهام این بود که مخاطب درگیر آن کدها شود و حتی رنگ را هم حذف کردم تا امکان ردیابی آن کدها بیشتر فراهم باشد. البته در سکانس پایانی رنگ باز میشود و زندگی دیگری برای شخصیت رضا تمدن دیده میشود که اتفاقاً همین هم یک کد در دل فیلم است.
چرا آن قشری که به نظر میرسد در گذشته به سینما میآمدند و فیلمهای جدی را میدیدند امروز دیگر به سینما نمیآیند؟
مشکل اینجاست که گویا ارادهای وجود داشت تا مخاطبان سینما شخم زده شوند. یک زمانی «سگ کشی»، «دختری با کفشهای کتانی»، «اجارهنشینها»، «قرمز»، «زیر پوست شهر» و فیلمهایی از این دست جزو پرفروشترین آثار سال سینمای ایران بودند و امروز فقط فیلمهای کمدی هستند که در صدر فروش قرار دارند. باید درباره این موضوع بیش از این صحبت کنیم تا متوجه شویم چه اتفاقی افتاده که آثاری در دسته همین فیلمهایی که نام بردم اگر امروز ساخته شوند قطعاً با شکست مواجه خواهند شد.
مخاطب جدی سینما دیگر به سینما نمیآید و فقط در خانه فیلم میبیند یا در کافه و دورهمیهای دوستانهاش است و سینما برایش محلی برای ابراز تفکر به حساب نمیآید. ما این مخاطبان را فراری دادیم و به جای آن کسانی را به عنوان مخاطب سینما میشناسیم که اصلاً سینما برایشان جدی نیست و اصلاً تماشاگر سینما نیستند و فقط کارکردشان همان بالا بردن آمار فروش است.
با مثالهایی که مطرح کردید شاید بتوان این ایراد را به سینماگران هم وارد دانست. چرا ما دیگر فیلمهایی چون «اجارهنشینها» و «قرمز» نداریم و سینما از جامعه عقب مانده است؟
قطعاً سینما امروز از جامعه عقبتر است و اگر ما در گذشته فیلمهای اجتماعی پرفروشی داشتیم دلیلش این بود که آن فیلمها از جامعه زمان خود جلوتر بودند. ما نمیتوانیم دلیل عقب ماندن سینما از جامعه را یک عامل بدانیم اما مسیر اداری که یک فیلمساز باید برای کسب مجوزهای لازم فیلمسازی طی کند بسیار پیچیده است و از همان ابتدا که فیلمنامه به شورای پروانه ساخت ارسال میشود و بعد ساخته میشود و بعد اکران میشود در همه این مراحل دچار سختگیریهایی میشود و در این حجم از فیلترهای متعدد وقتی اثر از شورای پروانه ساخت، مشکلات تولید، شورای پروانه نمایش، سلیقه پخشکننده، سینمادار و… عبور میکند به اثری تبدیل میشود که دیگر مطلوب مخاطب نیست و به همین دلیل مخاطب دیگر به سینما نمیآید.
نکته دیگر این است که وقتی فیلم شما وارد چرخه اکران میشود سیستم پخش و اکران نسبت به شما پیش از نمایش فیلم قضاوت دارد و مشخص میکند که شما برنده هستید یا بازنده و وقتی فیلمتان کمدی نیست بازنده محسوب میشوید و سانسهای محدود در زمانهای نامناسب و تبلیغات اندک به فیلمتان اختصاص داده میشود و طبیعی است که در این شرایط شما بازنده باشید.
راه حل بازگشت به آن دوران که فیلمهای اجتماعی بتوانند جزو آثار پرفروش شوند، چیست؟
عناصر بسیاری در شکلگیری این شرایط دخیل است اما قطعاً لازم است که صدور پروانه ساخت همگام با تحولات جامعه باشد تا این امکان مهیا شود که فیلم اجتماعی حداقل یک قدم از جامعه جلوتر باشد.
دولت نباید سوبسید را در تولید بدهد بلکه باید سوبسید در پخش داده شود و اعتمادسازی کند تا بتوانیم قشری که دیگر به سینما نمیرود را به سالنهای سینما برگردانیم. به عقیده من در بدبینانهترین شکل ما دو میلیون مخاطب خاموش داریم که میتوانیم به سینما برگردانیم.
آیا فاصله طولانی از زمان ساخت تا اکران «تعارض» به اکران این فیلم آسیب نزده است؟
نه به نظرم گذر زمانی تأثیری بر این فیلم ندارد چون «تعارض» محدود به زمان نمیشود. اکران چنین آثاری سخت است چون سینمادار و پخشکننده تمایلی به اکران آن ندارند.
وقتی فیلم در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر اکران شد به مدت کوتاهی پس از جشنواره شاهد شیوع کرونا بودیم، پس از آن به فاصله سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ تور جشنوارههای خارجی فیلم بود که اصلاً قصدی برای اکران نداشتیم، پاییز سال ۱۴۰۱ قصد اکران داشتیم که اتفاقات اجتماعی آن روزها پدید آمد و اکران را به تعویق انداختیم و در نهایت به این زمان رسیدیم. در واقع از نیمه ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۳ «تعارض» پشت خط اکران باقی ماند.
انتهای پیام/
source