شفقنا رسانه- دکتر عادل میرشاهی ، نویسنده کتاب تشریفات اینترنتی در مقاله ای که در اختیار شفقنا قرار داد نوشت: در عصر جدید ارتباطات و اطلاعات، قدرت نرم و رسانهای، نقشی اساسی در شکلدهی به افکار عمومی جهانی ایفا میکند. در این میدان نبرد نوین، روایتسازی به ابزاری مؤثر برای پیشبرد اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. یکی از نمودهای بارز این نبرد روایتها، دیپلماسی رسانهای ایالات متحده و متحدان غربی علیه جمهوری اسلامی ایران است؛ جنگی که به جای تانک و موشک، با واژهها، تصاویر، مستندها و پوششهای خبری هدایت میشود. هدف اصلی این مقاله بررسی علمی این پدیده و ارائه راهکارهایی برای مقابله مؤثر با آن است.
به گزارش شفقنا متن این مقاله را در ادامه بخوانید…
رویکردهای رسانهای غرب علیه ایران: تکنیکهای روایتسازی
رسانههای بزرگ غربی مانند سیانان، بیبیسی، فاکسنیوز و یورونیوز به عنوان ابزارهای سیاست خارجی کشورهای متبوع خود عمل میکنند. این رسانهها با بهرهگیری از تکنیکهای پیشرفته ارتباطی و بهرهبرداری از اصول روانشناسی رسانهای، تصویری هدفمند و یکجانبه از ایران به نمایش میگذارند.
یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل عملکرد این رسانهها، تکنیک «چارچوبسازی» است. بر اساس این تکنیک، یک واقعیت پیچیده و چندوجهی، به شیوهای گزینشی و هدایتشده ارائه میشود؛ برخی عناصر برجسته شده و برخی دیگر حذف میشوند تا تصویری خاص در ذهن مخاطب شکل گیرد. در رابطه با ایران، این چارچوبسازی معمولاً سه محور اصلی دارد:
ایران به عنوان تهدید: در پوشش اخبار مربوط به ایران، تمرکز اصلی رسانههای غربی بر برنامه هستهای، نفوذ منطقهای و سیاستهای امنیتی جمهوری اسلامی است. در این چارچوب، هیچ اشارهای به زمینههای تاریخی، تهدیدات خارجی، ضرورتهای دفاعی یا سیاستهای مقابله با تروریسم نمیشود. نتیجه چنین پوششی، بازتولید تصویری از ایران به عنوان بازیگری تهاجمی، غیرمنطقی و بحرانساز در منطقه است. به بیان ساده تر، هیچ گاه از جنایات رژیم صهیونیستی یا امریکا پرده برداری نمی شود، اما سعی می شود با برجسته کردن یکی از مسائل حساس برای افکار عمومی جهان (ساخت بمب هسته ای)، افکار عمومی جهان ایران را به عنوان یک تهدید احساس کند.
آمریکا به عنوان قهرمان منطقی: رسانههای مذکور، تحریمها و فشارهای آمریکا و متحدانش علیه ایران را به عنوان واکنشی منطقی، حقوقی و ضروری برای مهار «رفتارهای خطرناک ایران» توصیف میکنند. این روایت، ضمن مشروعیتبخشی به اقدامات یکجانبه آمریکا، از زیر سؤال بردن مشروعیت تحریمها یا ارزیابی تبعات انسانی آن خودداری میکند. بدیهی است کشوری مانند امریکا که میراث خوار استعمار است و امروز در علم و تکنولوژی در جهان پیشرو شده است، از نوعی مشروعیت برخوردار است و در مقابل آن کشور استکبار ستیزی مثل ایران که در عرصه جهانی عموما بی طرف بوده است، مقهور این قهرمان و به تبع آن جهانیان جلوه داده می شود.
حذف صدای مردم ایران: در مورد صدای مردم، ما با دو مشکل مواجه هستیم. اول اینکه تمام اقشار جامعه تحت تاثیر تحریم های امریکا هستند. دوم اینکه اگر این مسائل بازتاب داده شود، تولید نارضایتی بیشتر می کند. دوم اینکه چنین سیاستی در رسانه های غربی نیز وجود دارد. بسیاری از گزارشهای رسانهای غربی نیز به دلیل ترس از تخریب استکبارگران درمورد زندگی واقعی مردم ایران و آثار تحریمها بر اقشار آسیبپذیر سکوت می کنند. صدای پزشکان، بیماران، دانشجویان، کارگران و حتی متخصصان مستقل به ندرت در این روایتها شنیده میشود؛ گویی یک جامعه زنده، پویا و متکثر، تنها به چند تیتر خبری تقلیل یافته است و این به معنای حذف صدای مردم در افکار عمومی جهان است.
چرا روایتهای رسانهای غرب درباره ایران خطرناک است؟
تکرار مداوم یک روایت خاص در رسانهها میتواند به مرور زمان، آن را به عنوان «واقعیت پذیرفتهشده» در ذهن مخاطب تثبیت کند. این پدیده در علم ارتباطات به «مارپیچ سکوت» شناخته میشود؛ بدین معنا که در فضای عمومی، وقتی یک صدای غالب وجود دارد، صداهای مخالف به تدریج خاموش میشوند.
در حال حاضر، روایت غربی درباره ایران، در حال تبدیل شدن به «روایت مسلط» است. اگر این وضعیت بدون پاسخ بماند، مخاطب جهانی – بهویژه در جوامع غیرغربی که دسترسی محدودی به منابع مستقل دارند – ناگزیر همان تصویری را خواهد پذیرفت که رسانههای غربی ترسیم کردهاند. این وضعیت، پیامدهایی جدی در سطح دیپلماسی، تجارت، امنیت ملی، و حتی انسجام اجتماعی داخل ایران خواهد داشت..
جنگ روایتها و راههای مقابله با آن
در عصر اطلاعات و ارتباطات، روایتسازی نه تنها ابزار اقناع بلکه یکی از ارکان قدرت نرم و ابزارهای اساسی در شکلدهی به افکار عمومی جهانی است. در چنین شرایطی، هژمونی رسانهای غرب با بهرهگیری از امکانات وسیع فنی، سرمایه انسانی آموزشدیده و دسترسی بیرقیب به شبکههای توزیع پیام، توانسته است روایت مطلوب خود را درباره کشورهای مستقل و غیرهمسو، بهویژه جمهوری اسلامی ایران، به جهان تحمیل کند.
در مواجهه با این هجمه روایتمحور، رویکردهای سنتی مانند واکنشهای احساسی، شعارزدگی یا انفعال رسانهای کارایی خود را از دست دادهاند. ایران برای بازیابی جایگاه خود در میدان رقابت رسانهای، نیازمند راهبردی هوشمندانه، علمی و چندلایه است که بر پایه دیپلماسی عمومی، ارتباطات راهبردی و ظرفیتهای قدرت نرم استوار باشد. این راهبرد به شکل زیر می تواند شکل بگیرد:
روایتسازی متقابل با زبانی جهانی و انسانمحور
یکی از مهمترین الزامات حضور مؤثر در جنگ روایتها، تولید روایتی متقابل است که بتواند با زبان مشترک جهانی ارتباط برقرار کند. زبانی که نه بر مبنای مواضع رسمی یا کلیشههای سیاسی، بلکه بر اساس تجربه انسانی، شواهد عینی، دادههای مستند و مفاهیم جهانی همچون عدالت، کرامت انسانی و صلح استوار باشد.
مستندسازی از تأثیرات تحریمها بر بیماران خاص، کودکان نیازمند دارو و تجهیزات پزشکی یا مادران باردار، از جمله روشهایی است که میتواند روایتی انسانی، ملموس و همدلانه از واقعیت ایران معاصر به نمایش بگذارد. این شیوه از روایت، فراتر از خطوط سیاسی، قادر است مخاطب غربی را نیز با خود همراه سازد.
در جهانی که داده و شواهد آماری مبنای تصمیمگیریاند، تولید گزارشهای آماری و تحلیلی با همکاری دانشگاهها و نهادهای پژوهشی مستقل بینالمللی میتواند به اعتبار روایت ایران بیفزاید. انتشار نتایج تحقیقات علمی درباره آثار تحریمها، امنیت منطقهای یا عملکرد ایران در حوزههایی مانند مبارزه با تروریسم، مخاطب جهانی را به پذیرش نسبی روایت ایران سوق میدهد.
استفاده از نظرات کارشناسان مستقل، نهادهای حقوق بشری غیرغربی و مراجع بینالمللی معتبر در دفاع از سیاستهای منطقهای یا داخلی ایران، میتواند به تقویت مشروعیت گفتمان رسمی ایران بینجامد. در این راستا، تعامل فعال با نهادهای داوری بینالمللی مانند دادگاههای لاهه، شورای حقوق بشر سازمان ملل و نهادهای دانشگاهی معتبر، راهی مطمئن برای بازسازی اعتبار رسانهای ایران است.
بازتعریف روایت از مسیر رسانههای جایگزین و شبکههای اجتماعی
با وجود تسلط رسانههای جریان اصلی غربی، فضای رسانهای امروز جهان دیگر تکقطبی نیست. گسترش پلتفرمهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، فرصتهای تازهای برای بازیگران غیربزرگ فراهم آورده تا روایتهای بدیل خود را عرضه کنند. ایران نیز میتواند از این فرصت برای بیان دیدگاههای مغفولمانده بهره گیرد.
رسانههایی مانند : The Intercept، Democracy Now!، MintPress News یا Consortium News، که موضعی انتقادی نسبت به نظام سلطه رسانهای دارند، میتوانند بستری مناسب برای ارائه روایت ایران باشند. انعکاس تحلیلهای ژرف، گفتوگو با پژوهشگران ایرانی و انتشار گزارشهایی درباره مسائل مغفولمانده، از جمله راهکارهایی است که میتوان در این رسانهها پیگیری کرد.
ایران باید با تولید محتوای چندزبانه، هدفمند و حرفهای در پلتفرمهایی نظیر یوتیوب، تیکتاک، اینستاگرام، توییتر (X) و لینکدین، مخاطبان خاص خود را پیدا کند. در این راستا، محتوای کوتاه، عاطفی، مستند و جذاب میتواند بیشترین اثرگذاری را داشته باشد. ترکیب زبان انسانی با روایت تصویری و ریتم مناسب، رمز موفقیت در این میدان است.
رسانههایی مانند RT روسیه، CGTN چین، الجزیره قطر و حتی شبکههای آفریقایی و آمریکای لاتین، که از دایره هژمونی رسانهای غرب خارجاند، میتوانند بهعنوان متحدان رسانهای ایران به شمار آیند. مشارکت در میزگردها، تولید برنامههای تحلیلی مشترک، یا دعوت از مجریان آنها به ایران، راههایی برای بهرهگیری از ظرفیت این رسانههاست.
دیپلماسی عمومی هوشمند: از سخنگویی تا روایتسازی
دیپلماسی رسانهای در عصر کنونی تنها محدود به صدور بیانیه یا پاسخگویی نیست؛ بلکه نیازمند طراحی راهبردی، هماهنگ و هدفمند برای ارتباط با افکار عمومی جهانی است. ایران باید از یک سیاست انفعالی بهسوی یک دیپلماسی عمومی فعال، اخلاقمدار و انسانی حرکت کند.
باز کردن درهای ایران به روی خبرنگاران مستقل، بلاگرها و مستندسازان جوان خارجی، میتواند تأثیر قابلتوجهی در زدودن ذهنیتهای قالبی نسبت به ایران داشته باشد. تجربه میدانی و شخصی این افراد از حضور در ایران، میتواند در قالب روایتهای بکر و مستند به افکار عمومی جهانی منتقل شود.
علاوه بر این، سازماندهی نشستهای رسانهای، سمینارها و کارگاههای تخصصی با حضور استادان، روزنامهنگاران و تحلیلگران رسانهای از کشورهای مختلف، فضایی برای گفتوگوی مستقیم، رفع سوءبرداشتها و ایجاد همفکری رسانهای به وجود میآورد. این فضاها باید با اهداف مشخص ارتباطی و با طراحی محتوای دقیق شکل گیرد.
آموزش، حمایت و شبکهسازی میان جوانان ایرانی فعال در عرصه رسانه، دانشگاه و فرهنگ برای حضور در رویدادهای جهانی، از جمله سیاستهایی است که میتواند به تقویت «چهرههای نرم ایران» کمک کند. این افراد در دانشگاههای غربی، نشستهای بینالمللی یا رسانههای دیجیتال میتوانند صدای روایت ایران باشند.
فراتر از مباحث سیاسی و امنیتی، روایتهایی از زندگی روزمره مردم ایران، دستاوردهای علمی، نوآوریهای فرهنگی، سنتهای هنری، یا روابط خانوادگی، میتواند چهرهای واقعیتر و انسانیتر از ایران به جهان نشان دهد. تولید مستندهای کوتاه، فیلمهای خلاقانه و روایتهای تصویری در این حوزه، از مهمترین ابزارهای دیپلماسی عمومی است.
ملاحظات راهبردی: گذار از شعارزدگی به طراحی ارتباطی بلندمدت
در مسیر مواجهه با جنگ روایتها، یکی از چالشهای بنیادین ایران، فقدان رویکرد راهبردی و استمرار در طراحی و اجرای برنامههای ارتباطی است. در اغلب موارد، سیاستهای رسانهای در ایران بیش از آنکه بر پایه تحلیلهای کلان، پیشبینی روندها و هدفگذاری مشخص طراحی شده باشند، واکنشی، مقطعی، احساسی و گاه در چارچوب تبلیغات کلیشهای شکل گرفتهاند. این در حالی است که هژمونی رسانهای غربی، نه بر شالودهی اقدامات لحظهای، بلکه بر اساس استراتژیهای میانمدت و بلندمدتی بنا شده که طی چند دهه بهتدریج نهادینه شدهاند.
در این چارچوب، گذار از وضعیت فعلی به یک الگوی مؤثر رسانهای مستلزم طراحی یک نقشه راه چندلایه و منسجم است؛ نقشهای که بر پایه درک عمیق از ساختار قدرت جهانی، شبکههای رسانهای، منطق روایی افکار عمومی و شیوههای اقناع نوین طراحی شود. در این راستا، چند مؤلفه کلیدی باید بهعنوان اصول بنیادین این راهبرد مورد توجه قرار گیرد:
نخستین گام در طراحی هر نوع راهبرد رسانهای مؤثر، درک عمیق و علمی از فضای ارتباطی جهان است. این امر مستلزم بهرهگیری از ابزارهای دادهکاوی، پایش مستمر شبکههای خبری، تحلیل گفتمان و رصد الگوهای مصرف رسانهای در میان مخاطبان بینالمللی است. باید شناخت دقیقی از این داشته باشیم که مخاطبان در کشورهای مختلف چه رسانههایی را دنبال میکنند، به چه نوع روایتی اعتماد دارند، چه مضامینی برای آنها اقناعکنندهتر است، و چه عواملی به شکلگیری یا تغییر ذهنیت آنها نسبت به ایران منجر میشود.
نقشههای تاثیرگذاری رسانهای باید بر اساس این تحلیلها شکل گیرد. به عنوان مثال، در برخی مناطق مانند آمریکای لاتین یا آفریقا، رویکردهای ضداستعماری میتواند مخاطب را جذب کند، در حالیکه در اروپا یا آمریکای شمالی، تأکید بر عدالت، عقلانیت، حقوق بشر یا مقابله با یکجانبهگرایی اثرگذاری بیشتری دارد.
تولید روایت مؤثر، همانقدر که نیازمند فناوری و ابزار است، به تخصص، مهارت و خلاقیت انسانی وابسته است. استفاده از نیروهای زبده رسانهای، روزنامهنگاران آموزشدیده، پژوهشگران ارتباطات، کارشناسان افکار عمومی و طراحان گفتمان، باید در دستور کار نهادهای مرتبط قرار گیرد.
این به معنای عبور از مدیریتهای صرفاً سیاسی در حوزه رسانه، و حرکت بهسوی حرفهایسازی ساختارهای ارتباطی است. ایران باید بدنهای از متخصصان روایتسازی تربیت کند که با فضای رسانهای جهانی آشنا باشند، زبان بینالمللی رسانه را بدانند، و قدرت خلق روایتهای جذاب، مستند و اقناعکننده را داشته باشند.
یکی از موانع اثرگذاری رسانهای ایران در سطح جهانی، زبان ایدئولوژیک و شعاریای است که در بسیاری از روایتها بهکار میرود. هرچند این زبان در سطح داخلی یا در مواجهه با مخاطبان همسو ممکن است مفید باشد، اما در سطح بینالمللی کارایی محدودی دارد.
مخاطب جهانی، بهویژه در غرب، تمایل دارد روایتی انسانی، ملموس، مبتنی بر تجربه زیسته و بهدور از شعار را بشنود. بیان روایت ایران از منظر یک مادر که فرزندش در اثر تحریمها به دارو دسترسی نداشته، یا از زبان یک پژوهشگر ایرانی که علیرغم تحریمها در عرصه علمی موفق شده، بسیار مؤثرتر از تکرار مفاهیم کلیشهای در قالب تقابل خیر و شر است. زبان روایت باید بازتعریف شود: زبانی که بر انسان، حقیقت و اخلاق استوار باشد.
بسیاری از اقدامات رسانهای ایران، متأثر از اتفاقات بیرونی و در پاسخ به حملات رسانهای طرف مقابل است. این وضعیت، منجر به روایتسازی واکنشی، فاقد انسجام و بیتأثیر میشود. در مقابل، لازم است ایران خود را از موضع انفعال خارج کرده و رویکردی پیشدستانه اتخاذ کند. باید دستورکار روایت جهانی را، ولو در مقیاس محدود، خود تعریف کنیم. بهجای پاسخ به اتهامات، باید مسائلی را برجسته کنیم که رسانههای جهانی از آن غافلاند: تأثیر تحریمها بر کودکان، نقش ایران در مبارزه با داعش، پیشرفتهای علمی بومی، یا نابرابریهای جهانی در دسترسی به فناوری.
این نوع روایتسازی نیازمند برنامهریزی پیشینی، تولید محتوای حرفهای و تعیین دستورکار رسانهای مشخص است. بهجای آنکه همواره در زمین روایت دیگران بازی کنیم، باید زمین بازی جدیدی طراحی کنیم.
یکی از مؤلفههای اصلی قدرت نرم، مردمی بودن روایت است. روایتهایی که تنها از زبان دولتها یا سخنگویان رسمی بیان میشوند، بهویژه در فضای بیاعتمادی بینالمللی، اغلب با تردید نگریسته میشوند. در مقابل، اگر دانشگاهیان، هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران، دانشجویان و فعالان اجتماعی ایرانی بتوانند روایتهای خود از ایران را بیان کنند، قدرت اقناعی این روایتها به مراتب بیشتر خواهد بود.
ایران باید از ظرفیت گسترده جامعه مدنی خود برای انتقال روایت استفاده کند. این امر مستلزم تسهیل ارتباطات بینالمللی، حمایت از تولیدات فرهنگی چندزبانه، و توانمندسازی نخبگان برای حضور در مجامع جهانی است. از حضور در جشنوارههای بینالمللی فیلم و تئاتر گرفته تا مشارکت در نشستهای دانشگاهی و علمی، همه میتوانند فرصتهایی برای بازسازی تصویر ایران باشند.
روایتسازی بهمثابه بنیان قدرت نرم ایران
در جهانی که «واقعیت» بیش از آنکه یک پدیده عینی باشد، محصول بازنمایی رسانهای است، روایتسازی به یک ابزار حیاتی در سیاست خارجی و امنیت ملی کشورها تبدیل شده است. جنگ روایتها، جنگی نابرابر ولی تعیینکننده است؛ جنگی که در آن قدرت برتر الزاماً آن نیست که اسلحه یا اقتصاد قویتری دارد، بلکه آن است که بتواند روایت خود را بهعنوان «واقعیت» در ذهن مخاطب جا بیندازد.
در این میدان، رسانه نه تنها ابزار اطلاعرسانی بلکه ابزاری برای هویتسازی، مشروعیتبخشی و اقناع افکار عمومی است. هژمونی رسانهای غرب توانسته با تکیه بر سالها برنامهریزی، زیرساختهای فنی، نیروی انسانی آموزشدیده و حمایت قدرتهای سیاسی، روایت خود را درباره ایران تثبیت کند: روایتی که اغلب یکسویه، تقلیلگرایانه و سیاستزده است.
با این حال، واقعیت آن است که قدرت روایت تنها در اختیار رسانههای بزرگ نیست. در فضای شبکهای و چندصدایی امروز، امکان روایتهای بدیل، صداهای مستقل و بازنماییهای متنوع بیشتر از هر زمان دیگر فراهم شده است. ایران میتواند با استفاده از دیپلماسی عمومی فعال، بهرهگیری از رسانههای جایگزین، تربیت چهرههای بینالمللی، و طراحی نظاممند پیام، صدای خود را به گوش جهانیان برساند.
برای تحقق این هدف، جمهوری اسلامی ایران باید: روایت خود را با زبانی انسانی، واقعنگر و اخلاقمحور بازآفرینی کند؛ روایتی که بهجای برجستهسازی تقابلهای سیاسی صرف، بر تجربههای انسانی و دغدغههای مشترک بشری تکیه داشته باشد؛ به جای تکرار مواضع رسمی، به روایت تجربههای زیسته مردم ایران بپردازد؛ مردمی که در میانه تحریم، بحران، توسعه علمی و مقاومت اجتماعی، چهرهای واقعی از جامعه ایرانی را نمایندگی میکنند؛ سازوکارهای متکثر روایتسازی را در سطوح مختلف حکمرانی، جامعه مدنی و نهادهای علمی و فرهنگی ایجاد و تقویت کند؛ به گونهای که روایت ایران تنها از مسیر دولت، که اغلب با بیاعتمادی بینالمللی مواجه است، عبور نکند؛ به جای واکنشگرایی رسانهای، به طراحی آیندهنگرانه و دادهمحور روی آورد؛ برنامههایی که بر اساس تحلیلهای دقیق، شناخت مخاطب و فهم تحولات رسانهای جهانی بنا شده باشند؛ و نهایتاً رسانه را نه صرفاً ابزاری برای نبرد گفتمانی، بلکه بهمثابه بستری برای تفاهم، همفکری و بازنمایی حقیقت ایران به جهانیان بازشناسی کند.
در چنین الگویی، حتی در میدان نابرابر رسانهای که قدرتهای جهانی با شبکهای از نهادها و سرمایههای سیاسی و فرهنگی بازی میکنند، میتوان زمینهای برای توازن نسبی ایجاد کرد. روایتسازی، در این معنا، نه ابزار تبلیغاتی گذرا، بلکه یکی از ارکان پایدار قدرت نرم ایران خواهد بود؛ قدرتی که اگر با عقلانیت راهبردی، اخلاق ارتباطی و خلاقیت فرهنگی پیوند بخورد، میتواند نه تنها تصویر ایران را در ذهن جهانیان ترمیم کند، بلکه جایگاه آن را در نظم نوین جهانی نیز ارتقاء بخشد.
source