مهران موسوی خوانساری: 18 مرداد 1402 شمسی که زنگ آغاز بیست و سومین دوره لیگ برتر فوتبال رسماً به صدا درآمد، 4 روز از سالگرد صدور فرمان مشروطیت میگذشت.
14 مرداد هرسال در تقویم رسمی کشور به نام سالگرد صدور این فرمان نامگذاری شده است؛ فرمانی که میوه انقلاب مشروطه بود و به خواست اصلی پدیدآورندگان آن که تأسیس مجلس و عدالتخانه بود پاسخ مثبت میداد؛ اما گرامیداشت هرساله این روز منطبق شده است با آغاز فصل جدید لیگ برتر فوتبال ما و چند روز جلوتر یا عقبتر از روز صدور فرمان مشروطیت، «توپها» به سمت دروازهها شلیک میشود. گاهی هم درست همان روز 14 مرداد که سالگرد صدور فرمان شاه قاجار است، فرمان شلیک صادر میشود!
فوتبال به زندگی نفوذ میکند
روزی که انگلیسیها اولین توپ فوتبال را در خاک کشورمان به چرخش درآوردند، یک سالی از امضای فرمان مشروطیت میگذشت.
13 مرداد 1285 که مظفرالدین شاه در بستر بیماری فرمان به تأسیس مجلس شورای ملی داد، نه او و نه قاطبه رعایایش خبر نداشتند که آن اجنبیهای مقیم جنوب در حال برنامهریزی برای راه انداختن رشته ورزشیای در «ممالک محروسه ایران» هستند که در آینده میتواند بسیاری از برنامههای اجتماعی کشور را در ظل خود بازتعریف کند.
117 سال پیش دغدغه جامعه هشت نه میلیونی ایران تأسیس عدالتخانه و مجلس شورا برای رسیدگی به اوضاع فلاکتبارشان بود و نه پرداختن به جزئیات یک ورزش وارداتی. کسی برنامهای نداشت که برای عبور دادن یک توپ گرد از میان دو میله بلند، دقایق طولانی گرد زمینی مستطیل شکل بدود و تازه معلوم هم نباشد که آن توپ کذایی از بین میلهها بگذرد یا نگذرد!
فکر و ذکر همه این شده بود که بالاخره شاه قاجار تن به تأسیس عدالتخانه و مجلس شورا میدهد که اوضاعشان کمی روبهراهتر شود؟ این حرف روز بود و خواست عمومی. وقتی هم فرمان مشروطیت به تاریخ 14 مرداد 1285 رسماً صادر شد، مشروطه خواهان نفسی بهراحتی کشیدند که بالاخره خواست تاریخی ملت توسط شاه قاجار پذیرفتهشده و چه از این بهتر. این درست زمانی بود که ملوانان انگلیسی در جنوب ایران در حال گستردن سفره فوتبال در بین ساکنان بومی شهرهای خوزستان بودند.
مظفرالدین شاه نماند و ندید که «اسپیرینگ رایس»، وزیر مختار انگلستان در ایران تنها چند ماه بعد از مرگ شاه قاجار، اولین دوره رسمی مسابقات فوتبال را در ممالک محروسه به راه انداخت و میخ «فوتبال» بازی کردن را در خاک ایران محکم بر زمین کوبید. مظفرالدین شاه ندید اما خیلیها فهمیدند که این ورزش مفرح و کمهزینه میتواند ساعاتی از روزشان را به سرگرمی بسازد. این شد که رعایای شاه جدید بهتدریج فوتبال را در زندگیشان پذیرفتند. حالا سال 1286 شمسی بود و محمدعلی شاه، ششمین شاه از دودمان قجر سلطنت میکرد.
2 سرنوشت برای 2 پدیده
درهمآمیختگی «فوتبال» و «مشروطیت» و به ثمر نشستن هر دوی آنها در مردادماه آنقدر هست که روزهای آغازین لیگ ما یادآور شلیک یک توپ دیگر نیز در همین ایام داغ تابستان باشد؛ درست 118 سال پیشتر در تیرماه 1287.
دو سال بعد از آنکه مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضاء کرد و کشور صاحب مجلس شورا شد، فرزند ناخلفش محمدعلی شاه، همان مجلس را به دست قزاقهای روس به توپ بست. اگرچه که توپبازی این یکی شاه قاجار ثمری برای بقای عاملانش بر سریر سلطنت به همراه نیاورد و چندی بعد هم دودمان قجر از ریشه بر باد رفت اما بسط و گسترش توپبازی ملوانهای انگلیسی و کارگران ایرانی در جنوب بهتدریج تا جایی پیش رفت که امروز در هر چهارگوشه مملکت، با توپ، بازی میکنند.
بیشتر از یک قرن بعد از همه آن ماجراها نیز امروز ایرانیها، هم مجلس دارند و هم عدالتخانه؛ در کنارش فوتبال هم دارند و کار بهجایی رسیده که ایران به صادرکننده بازیکن تبدیلشده و به سرزمین خالقان و آورندگان این رشته به کشورمان هم بازیکن صادر میکند؛ و البته حتی به سرزمین همانها که روزی مجلسمان را به توپ بستند.
همه دنبال عدالت فوتبالی
تولد فوتبال و انقلاب مشروطه در ایران تقریباً همزمان است. هر دو با هم به دنیا آمدند، قد کشیدند، پستیها و بلندیها از سر گذراندند و رسیدند بهجایی که حالا هستند. انقلاب سیاسی (مشروطه) در مرکز به ثمر نشست و انقلاب ورزشی (فوتبال) از جنوب به راه افتاد و زیست اجتماعی مردم را دگرگون کرد؛ اما آیا شد آن چه باید میشد؟ آیا پرتو عدالت که در تأسیس عدالتخانه و مجلس تبلور یافت، به زمین فوتبال هم رسیده است؟
حالا که چند هفته ابتدایی لیگ برتر فوتبال سپریشده است، هم رسانهها و هم مخاطبان فوتبالدوست، نک و نال را از وضع داوری و داوران آغاز کردهاند. از این فراتر، مربیان و صاحبان باشگاهها نیز کم از روزنامهها و مردم نمیآورند و زمین و زمان را به هم میدوزند تا ثابت کنند قاضیان ناعادل در فوتبال ما عدالت را پیش پای سلیقه سلاخی میکنند. این بهرسم هرساله است که جامعه فوتبال علیه بیعدالتی در مستطیل سبز میشورند و حق و ناحق درهمآمیخته میشود. جنجال، بگومگو، حرف و نقل؛ این داستان فوتبال ما از ماه صدور فرمان مشروطیت است تا ماه ها بعدتر.
حلقه مفقودهای به نام عدالتخانه
در روند نهضت مشروطه، درخواست تأسیس عدالتخانه از خواستههای کلیدی به شمار میرفت. این خواسته بالاخره به ثمر نشست اما مولود همزمان این نهضت (فوتبال) در حسرت عدالت مانده است. از منظر باشگاههای فوتبال، ما همچنان در کشوقوس آوردن یک قاضی بیطرف برای یک قضاوت بیطرف در زمین فوتبال هستیم. هیچ باشگاهی قضاوت هیچ داور وطنی را قبول ندارد. همه مینالند. قهرمان مینالد، نایبقهرمان مینالد، آنکه به دسته پایینتر سقوط کرده مینالد، آنهم که سقوط نکرده مینالد. درست و غلط، همه از ذبح عدالت در چمن سبز شاکی هستند. بزرگان میگویند باید به دامان VAR پناه برد تا حرف و نقل از سر فوتبال کم شود.
الآن 6 سال است که جهان با کمکداور ویدیویی آشنا شده است. ما در ایران اما همچنان برای آوردن این قاضی بیطرف به لیگ فوتبالمان، امروز و فردا میکنیم. دلیل این مخالفتها هم خیلی معلوم نیست. حتی وقتی به یمن حضور رونالدو و تهدیدهای پیدا و پنهان «AFC» نشین ها، 90 دقیقه از نعمت VAR در «آزادی» بهره بردیم، بعدازآن به چشم بر هم زدنی گفتند هر چه زودتر این سیستم را جمع کنید مبادا به لیگ داخلی برسد و جمع هم شد و به لیگ داخلی نرسید.
راهی نداریم جز داور کمکی
تا امروز، 116 سال است که ایرانیها با ورزش فوتبال آشنا شدهاند. 22 دوره هم هست که سطح فوتبال در کشور «حرفهای» شده است. بماند که بسیار کسان معتقدند به این فوتبال همه صفتی میچسبد الا حرفهای بودن اما فعلاً که عنوان رسمی لیگ برتر ما، یدککش لقب «حرفهای» است.
از این دوره لیگ «حرفهای» که گذشت و VAR نیامد اما یکچیز کاملاً معلوم است. اینکه تاریخ آغاز لیگ برتر را درست گذاشتهاند در حدود سالگرد انقلاب مشروطه، خواهناخواه عقل انسان را به آنسو میبرد که بپرسد آیا در فدراسیون جناب «تاج»، ارادهای در حد مظفرالدین شاه بیمار هست که فرمان دهد عدالتخانهای برای فوتبال تأسیس کنند که حرفوحدیث از سر این ورزش کم شود؟ پرواضح است که انوار انقلاب مشروطه باید در فوتبال هم طلوع کند. این هر دو با هم بالیدهاند و به اینجا رسیدهاند، پس قرار نیست تفاوت بین این دو مولود همسنوسال تا ابد جلوی چشم باشد.
امروزیها عدالت در فوتبال را همانقدر مهم میدانند که مشروطه خواهان در 117 سال پیشتر آن را از نان شب واجبتر میپنداشتند. آنها تلاش کردند و عدالتخانه را بنیان گذاشتند و حالا نوبت به فرزندانشان و تصمیم درباره مولود دوم رسیده است.
از دل فدراسیون تاج باید عدالتخانه فوتبال بیرون بیاید؛ حالا شده با زور VAR یا به هر صورت دیگری. اصلاً هر هفته یک فوق ستاره در حد رونالدو به ایران دعوت کنید تا از قِبَل پریدنهای او از روی چالهچولههای «آزادی» به «عدالت» دائمی در فوتبال برسیم!
چارهای نیست؛ باور کنید فوتبال ایران بدون عدالتخانه، یکچیز مهم کم دارد.
source