شفقنا رسانه– امروزه، فرهنگ و رسانه ابزارهای مهم توسعه پایدار اقتصادی محسوب میشوند.ظهور رسانه های نوین، ظرفیتهای اقتصادی مناطق روستایی و دورافتاده را فعال کرده و دیدگاههای مدیریتی در بودجهبندی سالانه کشورها را تغییر داده است. به همین دلیل، دنیای دیجیتال و رسانههای نوظهور، تعاریف جدیدی در اقتصاد رسانه ایجاد کردهاند.
دکتر احتشام رشیدی، رئیس دانشکده بازار و کسب و کار دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان، معتقد است مشاغلی مانند تولید محتوا، اینفلوئنسری، ادمینی شبکههای اجتماعی، فروشگاههای مجازی، تولید پادکست و بلاگری که قبلاً وجود نداشتند، امروزه درآمدزا شدهاند. این مشاغل نوعی اشتغال نوین ایجاد کردهاند که نه تحت پوشش بیمه هستند، نه مالیات میپردازند و نه آمار دقیقی از آنها در دست است. همین خلأ آماری سبب میشود سهم واقعی این بخش در اقتصاد دیده نشود.
گفتگوی شفقنا رسانه با دکتر احتشام رشیدی، رییس دانشکده بازار و کسب و کار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان را در ادامه بخوانید…
سهم فرهنگ و رسانه در اقتصاد ملی ایران چقدر است و چرا این سهم تا این حد ناچیز مانده؟
اگر بخواهیم سهم بخش فرهنگ و رسانه را در اقتصاد کشور بررسی کنیم، واقعیت این است که این حوزه نسبت به بسیاری از کشورهای توسعهیافته جایگاه بسیار کمتری دارد. در حالیکه در برخی کشورها، صنایع فرهنگی و رسانهای بهعنوان پیشران اقتصاد شناخته میشوند و بخش قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص میدهند اما در ایران همچنان نگاه به فرهنگ بیشتر از جنس هزینه است تا سرمایهگذاری.
این در حالیست که با رشد پلتفرمهای دیجیتال، رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنهای فرهنگی و حتی مشاغل خانگی وابسته به رسانه، فرصتهای اقتصادی جدیدی خلق شده که متأسفانه اغلب نادیده گرفته میشوند یا در سیاستگذاری رسمی جایی ندارند. بسیاری از این فعالیتها بهدلیل عدم شفافیت در ساختار قانونی یا فیلترینگ، حتی در آمارهای رسمی هم محاسبه نمیشوند، در حالیکه میتوانند نقش چشمگیری در اشتغال و درآمدزایی ایفا کنند.
در کشورهای دیگر این سهم چگونه تعریف و محاسبه میشود؟
در کشورهای توسعهیافته، شاخههای اقتصاد فرهنگی دقیقاً تعریف و طبقهبندی شدهاند. مثلاً سهم مد، موسیقی، سینما، نشر، رسانههای دیجیتال و… مشخص است و هر سال این آمار بهروز میشود. این اطلاعات به دولتها کمک میکند تا بدانند کجا باید سرمایهگذاری کنند. در کشور ما، نظام طبقه بندی و محاسباتی ضعیف است.
زیرشاخههای اقتصاد فرهنگی و رسانهای شامل چه بخشهایی است؟ و در ایران کدام بخشها فعالترند؟
در برخی کتابها و منابع، ۱۳ تا ۱۴ زیرشاخه برای حوزه فرهنگ ذکر شده؛ مثل طراحی مد، تبلیغات، موسیقی، نشر، فیلم، رسانه، صنایع دستی، گردشگری فرهنگی، نرمافزارهای فرهنگی، بازیهای دیجیتال و غیره. در ایران، رسانههای تصویری و صوتی سنتی مثل تلویزیون تا مدتها غالب بودند. اما امروزه بخشهایی مثل رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنهای فرهنگی و تولید محتوای دیجیتال رشد زیادی کردهاند. با این حال، هنوز زیرساخت حمایتی و قانونی مناسبی برای اینها نداریم.
رسانههای اجتماعی چه تأثیری روی اشتغال گذاشتهاند؟
تغییرات بسیار گسترده بوده است و مشاغلی که قبلاً اصلاً وجود نداشتند، امروز درآمدزا شدهاند: تولید محتوا، اینفلوئنسری، ادمین شبکههای اجتماعی، فروشگاههای مجازی، تولید پادکست، بلاگرها و غیره. اینها باعث ایجاد نوعی اشتغال نوین شدهاند که نه در سیستم بیمه هستند، نه مالیات میدهند، نه آمار مشخصی از آنها داریم. همین خلأ آماری باعث میشود سهم واقعی این بخش در اقتصاد دیده نشود.
چه مشاغل سنتی بهواسطه این تغییرات ضعیف شدهاند؟
کتابفروشیهای سنتی، پخشکنندههای فیلم و حتی شبکههای تلویزیونی سنتی تا حد زیادی تحت تأثیر قرار گرفتهاند. فروش فیزیکی کتاب کاهش پیدا کرده چون مردم از اپهایی مثل طاقچه یا فیدیبو کتاب میخوانند. یا در حوزه موسیقی، پلتفرمهای آنلاین جایگزین فروش آلبوم شدهاند. اما چون این تحول دیجیتال در نظام آماری ما لحاظ نمیشود، سیاستگذاریها همچنان روی مدلهای قدیمی متمرکز مانده است.
اپلیکیشنهایی مثل فیلیمو یا طاقچه چه نقشی در این اقتصاد دارند؟
این اپها در حال بازتعریف اقتصاد فرهنگیاند. مثلاً طاقچه بهتنهایی گردش مالی قابل توجهی دارد. مردم راحتتر، سریعتر و حتی ارزانتر کتاب میخرند یا فیلم میبینند. پلتفرمهایی مثل فیلیمو باعث شدهاند مصرف فرهنگی خانوار بهطور آنلاین انجام شود، و به تدریج مدلهای کسبوکار سنتی مثل پخش DVD یا فروش فیزیکی تضعیف شوند. این تحولات باید در سیاستگذاریها دیده شوند.
آیا دولت ایران برنامهای برای مدیریت رسانههای اجتماعی دارد؟
صادقانه باید بگویم دولت هنوز رسانههای اجتماعی را بیشتر یک تهدید میبیند تا یک فرصت اقتصادی. بخش زیادی از رسانههای اجتماعی یا فیلتر هستند یا رسمیت ندارند، در حالی که اشتغال بالایی در همین فضاها ایجاد شده. مثلاً فروشگاههای اینستاگرامی یا کانالهای تلگرامی. ما بهجای تنظیمگری مثبت، بیشتر با محدودسازی مواجهیم.
در صورتی که دولت باید با مدلهای جدید، این فضا را سامان بدهد، مالیات بگیرد، بیمه تعریف کند و از آن حمایت کند.
آیا سرمایهگذاری خاصی در این حوزهها انجام شده یا برنامهای وجود دارد؟
نه بهصورت سازمانیافته. گاهی برخی نهادها یا سازمانها بهصورت موردی کارهایی کردهاند، اما برنامه کلان، پیوسته و بلندمدت در کار نبوده. ما هنوز با نگاه سنتی به رسانهها نگاه میکنیم و نمیدانیم مثلاً یک اپ فرهنگی یا یک پلتفرم آنلاین چه سهمی در آینده اشتغال و درآمد ملی خواهد داشت.
با توجه به تحولات اخیر در حوزه فناوری، نقش تبلیغات دیجیتال و هوش مصنوعی را در آینده اقتصاد فرهنگی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
تحولات فناورانه، بهویژه در دو حوزهی تبلیغات دیجیتال و هوش مصنوعی، مرزهای سنتی رسانه و فرهنگ را بهطور کامل جابهجا کردهاند. امروز دیگر رسانه صرفاً یک نهاد اطلاعرسانی یا سرگرمی نیست؛ بلکه به یک بستر پیچیدهی اقتصادی تبدیل شده که میتواند جریان سرمایه، اشتغال و نوآوری را هدایت کند. تبلیغات دیجیتال توانسته به یکی از پویاترین حوزههای اقتصادی تبدیل شود، چرا که با هزینه کمتر و اثربخشی بیشتر، مخاطبان را هدفگیری میکند.
در کنار آن، هوش مصنوعی نیز وارد عرصههای تحلیل داده، تولید محتوا، شده است. این فناوریها نهتنها بهرهوری در صنایع فرهنگی را بالا بردهاند، بلکه امکان خلق مدلهای جدید درآمدزایی را فراهم کردهاند. در ایران هم اگرچه هنوز زیرساختها کامل نیست، اما رشد استارتاپها و پلتفرمهای محتوایی نشان میدهد که زمینه برای شکوفایی وجود دارد—به شرط آنکه سیاستگذاریها بهروز و آیندهنگر باشد.
source