افشین علا در یادداشت خود اشرف بروجردی را از آفریدگان قابل ستایش خداوند در روی زمین توصیف کرد و با مرور ویژگی‌های این چهره فقید، او را «زنی جگرآور»
خواند.

به گزارش ایسنا، افشین علا، شاعر در ‌ پی درگذشت اشرف بروجردی، فعال سیاسی و رئیس اسبق سازمان اسناد و کتابخانه ملی در ۶۸ سالگی، نوشته است: «این سال‌ها در سوگ بسیاری از عزیزان مرثیه سروده‌ام، ولی همان‌طور که بارها گفته‌ام، برای کسانی که دوست‌شان می‌دارم، در حیات‌شان نیز شعر می‌گویم. منتظر نمی‌مانم که مرگ، اولین بهانه‌ سرودنم برای عزیزان باشد. فرقی هم برایم نمی‌کند که ممدوحم صاحب‌نام باشد یا گمنام. کسی را خوش بیاید یا طاعنی را به خشم و تمسخر وادارد. باورم این است که خوبی و زیبایی را در هر کسی که ببینم، باید آن را در آینه‌ شعرم به معرض تماشای دیگران بگذارم. چراکه شعر تنها دارایی و ثروت من است و جز آن چیزی ندارم که به بندگان خاص خدا و عزیزان صاحبدل تقدیم کنم. زنده‌یاد بانو اشرف بروجردی از این جمله عزیزان بود. به جرأت می‌گویم که او از آفریدگان قابل ستایش خداوند در روی زمین بود. هم به وقار فاطمی مزین بود و هم به شکوه زینبی. از این رو، سال‌ها پیش زمانی که در قامت نحیف اما استوارش شاهد حماسه‌ عظمت صبوری یک مادر داغدیده بر نعش فرزندی نازنین بودم، بی‌اختیار شعر بلندی با این مطلع برایش سرودم:

سلام من به تو ای اشرف بروجردی…

به‌ قول حکیم بیهق، او به‌راستی زنی بود جگرآور. زمانی که در حادثه‌ هفتم تیر، شوهر از دست داد، من نوجوانی بودم که نمی‌شناختمش. اما یقین دارم که در شهادت همسر، همان‌قدر زینبی ظاهر شد که سی و چند سال پس از آن در ماتم مرگ ناگهانی پسر دلبندش. روز تشییع آن جوان برومند، سراسیمه خود را به دانشگاه تهران رساندم. مثل همه‌ موارد مشابه در مواجهه با مادران داغ جوان دیده، از لحظه‌ روبه‌رو شدن با صاحب‌عزا وحشت داشتم و زبانم به لکنت افتاده بود. اما دیدن قامت نحیف اما استوار آن مادر با همان چهره‌ متبسم همیشگی، جایی برای وحشت و لکنت نمی‌گذاشت. جانی سراپا سوخته، اما تسلیم و خاضع در برابر اراده‌ حق. با دلی خونین و لبی خندان چو جام. با تنی بیمار اما ایستاده‌تر از کوه در چادری که شکوه و عظمت زن را در نگاه آدمی دوچندان می‌کند. پای تابوت پسر نیز ذره‌ای از آرامش و تبسم و فروتنی‌اش کم نشده بود. همان‌گونه بود که پشت میز ریاست کتابخانه‌ ملی دیده بودمش. همان‌گونه که در آیین‌های فقدان بانو مهدیه‌ الهی قمشه‌ای حضور یافته بود. همان‌گونه آرام و خاضع و باوقار که در عرصه‌ دانش و فرهنگ و سیاست ظاهر می‌شد. عجیب‌ آن‌که در تمام این احوال با عقرب جرار سرطان نیز دست و پنجه نرم می‌کرد و شاید بسیار کسان نمی‌دانستند. اما تسلیم نشدن در برابر نیش این عقرب‌ جرار، تحمل دردی استخوان‌سوز و خضوع در برابر داغ‌های کمرشکن، از صفات بارز زن مسلمان راستین است. به‌راستی که او چنین بود.

دوران کوتاه همکاری من با آن بانوی نورانی و عظیم‌الشأن در کتابخانه‌ ملی، برای آن‌که تمام عمر به یاد او باشم و سجایای اخلاقی‌اش را در ذهنم مرور کنم، کافی بود. کمااین‌که برای نیل زنان و دختران این روزگار به جایگاه برازنده‌ زن مسلمان، شناساندن زوایای شخصیتی بانوانی چون اشرف بروجردی بسیار اثرگذارتر از نهیب و انذار است. اگر به حجاب و عفاف که این روزها تنها دغدغه‌ متدینین برای زن ایرانی است، حکمت و دانایی و فرزانگی را هم اضافه کنیم، به مصداق روشن و تابناکی می‌رسیم به نام اشرف بروجردی. دریغا که نسل جوان امروز به هزار و یک دلیل، کمتر در معرض آشنایی با زنان برگزیده‌ خداوند همچون او قرار می‌گیرند.

ضایعه‌ فقدان آن بانوی گرامی را به تنها یادگار برومندش جناب آقای بشیر معتمدی، برادر محترم ایشان جناب آقای علاءالدین بروجردی و همه‌ بازماندگان به‌ویژه خانواده‌های بروجردی و شهید معتمدی تسلیت عرض می‌کنم. ضمنا جا دارد که این ضایعه را به همه‌ همراهان و همفکران سیاسی اما اخلاق‌مدار او اعم از زنان و مردان اصلاح‌طلب تسلیت بگویم. به‌ویژه به جناب سیدمحمد خاتمی که گوهری آراسته به فضایل ناب اخلاقی را در جبهه‌ اصلاحات از دست داد. روحش شاد، و با سرور زنان دو عالم محشور باد.»

انتهای پیام 

source

توسط postbin.ir