شفقنا رسانه- سعید ارکانزاده یزدی در بیان راهحل ساماندهی به رسانههای دولتی و حاکمیتی می گوید: در وهله اول، بسیاری از این رسانهها به بخش خصوصی واقعی واگذار شوند یا اگر خریدار ندارند تعطیل شوند و بودجههای عمومی کشور بیش از این اسراف نشود. در قدم دوم، رسانههای انحصاری مثل رادیو و تلویزیون با اصلاحات حقوقی از انحصار خارج شوند و اجازه داده شود که تلویزیونها و رادیوهای خصوصی تأسیس شوند. در گام بعدی، رسانههای دولتی و حاکمیتی باقیمانده به رسانههای عمومی تبدیل شوند، به این معنی که این رسانهها یک هیئت امنا داشته باشند که افراد مختلف و متنوعی در آن حضور داشته باشند و آنها مدیرعامل رسانه را تعیین کنند، فارغ از اینکه کدام دولت بر سر کار است یا نظام سیاسی چه گرایشی را دارد دنبال میکند. اینطور نباشد که وزیر ارشاد و وزیر نفت و شهردار و رییس هلال احمر و فرماندهان در تعیین مدیران رسانهها نقش داشته باشند.
سعید ارکانزاده یزدی، دکتری علوم ارتباطات و روزنامه نگار با اشاره به وضعیت رسانه های دولتی و ارزیابی از عملکرد آنها به شفقنا رسانه می گوید: تعداد رسانههایی که به نهادهای دولتی یا حکومتی وابستهاند بسیار زیاد است و شاید بتوان گفت که پولدارترین و قدرتمندترین رسانههای ایران اغلب دولتیاند. برخی از نهادها مشخص نیست که چرا اساساً باید رسانه داشته باشند، برای مثال هلال احمر یا وزارت نفت. هر نهادی، چه دولتی و چه غیردولتی حق دارد که روابطعمومی داشته باشد و روابطعمومیاش از انواع قالبهای رسانهای برای انتشار محتواهایش استفاده کند. اما لزومی ندارد یک وزارتخانه برای خودش خبرگزاری داشته باشد و وارد کار روزنامهنگاری شود. در واقع، نهادهای دولتی و حاکمیتی بهجای اینکه روابطعمومی خود را قوی کنند، به روزنامهنگاری مشغول شدهاند و روشن است که فضای روزنامهنگاری کشور را نیز بهسمت غیرحرفهای شدن سوق میدهند. کاری که رسانههای دولتی و حاکمیتی در حال انجامش هستند روزنامهنگاری نیست، بلکه فعالیت روابطعمومی است در پوشش کار حرفهای و روزنامهنگاری. این کار نهتنها روابطعمومی این کشور را منحرف کرده، بلکه روزنامهنگاری حرفهای ایران را هم به کجراهه کشانده است.
او تاکید می کند: علاوه بر اینکه بسیاری از نهادهای دولتی و حاکمیتی برای خودشان رسانه راه انداختهاند و نام این فعالیت را هم روزنامهنگاری گذاشتهاند، در برخی از حوزهها حتی انحصار روزنامهنگاری را هم به دست گرفتهاند، مثلاً در حوزه رادیو و تلویزیون. یکی از شگفتیهای ارتباطات امروز این است که ایران رادیو و تلویزیون خصوصی ندارد. بهتازگی هم که ناچار شدهاند به تلویزیونهای اینترنتی اجازه فعالیت بدهند، نهاد تنظیمگر خودش وابسته است به همین تلویزیون حاکمیتی و بهراحتی میتواند رقبای خود را حذف کند، چنانکه در این روزها نمونههایش را شاهدیم.
با این اوصاف برای رساندن نظام رسانهای ایران به یک وضعیت عادی و هنجاری و بازگرداندن آن به مسیر درست چه باید کرد؟ این روزنامه نگار پاسخ می دهد: باید از منظر حقوقی و ساختاری، حرفهایگرایی را وارد نظام رسانهای کنیم بهترتیبی که روزنامهنگاری حرفهای در نظام رسانهای ما دست بالا را داشته باشد، وگرنه با فیالمثل گذاشتن یک سردبیر حرفهای برای روزنامهها یا خبرگزاریهای دولتی و حاکمیتی این رسانهها به حرفهایگرایی سوق پیدا نخواهند کرد، ایبسا سابقه آن روزنامهنگار هم خراب شود. یک رسانه خطمشی و اهداف و جهتگیری نهادی را دنبال میکند که بودجهاش را تأمین میکند. ما نمیتوانیم فرضاً از رسانه وابسته به شهرداری یک شهر یا یک وزارتخانه یا نهادی نظامی بخواهیم روزنامهنگاری حرفهای بکند در شرایطی که پول این رسانه را این نهادها پرداخت میکنند و دنبال مقاصد خود هستند. هرچه این نهادها را نصیحت کنیم که قواعد حرفهای روزنامهنگاری را رعایت کنند فایدهای نخواهد داشت و این رسانهها در نهایت منافع آن نهادها را تأمین خواهند کرد و منویات آنها را پی خواهند گرفت.
او می گوید: نهادهای قدرتمند از جنبه سیاسی یا اقتصادی در ایران طی سالهای مختلف بهدنبال رسانه بودهاند چون رسانه برای آنها قدرت بیشتری میآورده است. متأسفانه برخلاف اینکه در دهههای اخیر مدام در آتش خصوصیسازی دمیده شده، در حوزه رسانه این مسیر برعکس پیموده شده و به رسانههای خصوصی اجازه فعالیت حرفهای داده نشده و در عوض، رسانههای دولتی و حاکمیتی فربهتر و پرشمارتر شدهاند. در ایامی که روزنامهها مهمترین و اثرگذارترین رسانه بودند، نهادهای دولتی و حاکمیتی روزنامه تأسیس میکردند درحالیکه رسانههای خصوصی توقیف میشدند، بعدها خبرگزاری تأسیس کردند، اکنون هم دنبال تلویزیون اینترنت و محتواهای چندرسانهای و اثرگذاری از طریق رسانههای اجتماعی هستند. درصورتیکه باید همه این اهداف را در قالب روابطعمومی پیش میبردند و روزنامهنگاری را به روزنامهنگاران و رسانههای حرفهای میسپردند.
ارکان زاده یزدی در بیان راهحل ساماندهی به رسانههای دولتی و حاکمیتی می گوید: در وهله اول، بسیاری از این رسانهها به بخش خصوصی واقعی واگذار شوند یا اگر خریدار ندارند تعطیل شوند و بودجههای عمومی کشور بیش از این اسراف نشود. در قدم دوم، رسانههای انحصاری مثل رادیو و تلویزیون با اصلاحات حقوقی از انحصار خارج شوند و اجازه داده شود که تلویزیونها و رادیوهای خصوصی تأسیس شوند. در گام بعدی، رسانههای دولتی و حاکمیتی باقیمانده به رسانههای عمومی تبدیل شوند، به این معنی که این رسانهها یک هیئت امنا داشته باشند که افراد مختلف و متنوعی در آن حضور داشته باشند و آنها مدیرعامل رسانه را تعیین کنند، فارغ از اینکه کدام دولت بر سر کار است یا نظام سیاسی چه گرایشی را دارد دنبال میکند. اینطور نباشد که وزیر ارشاد و وزیر نفت و شهردار و رییس هلال احمر و فرماندهان در تعیین مدیران رسانهها نقش داشته باشند.
او ادامه می دهد: رسانه نیز مطابق منافع عمومی جامعه کار خود را پیش ببرد و تمام جزییات بودجهای و پرسنلی و درآمدی و عملکردی رسانه بهصورت شفاف و دورهای به اطلاع عموم برسد و در مقابل انتقادهای مردم پاسخگو و اثرپذیر باشد. تازه با همین اصلاحات فرضی هم باز مشکلاتی باقی خواهد ماند اما اینها میتواند قدمهای اول ساماندهی رسانههای دولتی و حاکمیتی باشد. وگرنه اینکه ما سردبیر یک رسانه دولتی را یک روزنامهنگار باسابقه یا حرفهای بگذاریم و انتظار داشته باشیم در ساختار فعلی رویکرد و عملکرد این رسانه تغییر کند، راه به جایی نخواهد برد.
source