به گزارش گروه سیاسی دفاع‌پرس، مراسم گرامیداشت سالگرد بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، از دیدار‌های سالانه و ثابت حضرت امام خامنه‌ای در طول سال‌های دوران رهبری ایشان است.رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار‌های سالانه بخشی از بیانات خود را به «روایت» تاریخی آن واقعه و درس‌های آن اختصاص می دهند و از زاویه‌ای خاص، به آثار این حرکت ماندگار می پردازند.

مروری بر بیعت همافران نیروی هوایی با امام در ۱۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۷

رسانه‌ KHAMENEI.IR ابعاد حادثه‌ بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی رحمه‌الله در ۱۹ بهمن ۵۷ را بر اساس روایت‌های رهبر انقلاب در این دیدار‌های سالانه، تهیه و به شرح زیر منتشر می کند.

در آستانه کودتای ارتش

چند روز قبل از نوزدهم بهمن، آمریکا همه‌ امکانات خودش را به میدان آورد؛ فرستادن یک نظامی عالی‌رتبه -هایزر- به تهران و تماس با کسانی در رأس، تا بلکه بتوانند یک کاری انجام بدهند، کودتایی، چیزی راه بیندازند که انقلاب را متوقف کنند؛ کار‌های فراوانی بود که اینها انجام دادند. آمریکایی‌ها هایزر را که یک ژنرال آمریکایی بود و آن روز نفر دوم ناتو بود، فرستادند به تهران برای اینکه بیاید اینجا ارتش را جمع‌وجور کند و با هر وسیله‌ای هست، با یک کودتای خونین، نگذارد که رژیم ساقط بشود.

ژنرال هایزر… در خاطراتش این جور می گوید که ژنرال بِراون که وزیر دفاع آمریکا در دولت دموکرات آن روز بود -آن روز هم اتفاقاً دولت حاکم بر آمریکا مال حزب دموکرات بود- به این آقای هایزر مجوز داده بود که حتی به قیمت کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم، مانع سقوط رژیم شاه بشود؛ یک چنین کودتایی بنا بود آنجا انجام بگیرد.

یعنی او تصمیم گرفته بود که اگر لازم شد، صد‌ها هزار نفر را در تهران به قتل برساند؛ یعنی هایزر با این نیت آمده بود تهران. این کودتا بایستی سران و پیشروان انقلاب را دستگیر می کرد و با مردم با خشونتی ده‌ها برابرِ [کودتای] بیست‌وهشتم مرداد برخورد می کرد و همه‌ موانع انسانی‌ای را که در مقابلش بود از سر راه برمی داشت.

این طرح آمریکا بود؛ این هایزر در خاطراتش می نویسد -من البته خودم ندیدم این کتاب را برای من نقل کردند- که نیروی هوایی جایی بود که ما حتی انتظار کمترین ناآرامی را در آن نداشتیم؛ زیرا از نظر فرماندهی و آموزش با آمریکا ارتباط نزدیکی داشت. شاید خیلی از همان کسانی که آن روز در آن جریان عظیم تاریخی شرکت کردند، عمدتاً کسانی بودند که تحصیلاتشان در آمریکا انجام گرفته بود و آنجا با فرهنگ آمریکایی آشنا بودند؛ اما اینها از آنجا ضربه خوردند.

خب یکی از چیز‌هایی که این نقشه‌ شیطانی را باطل کرد، همین حرکت نیروی هوایی بود؛ شاید خود آن جوان‌هایی که آمدند و با امام بیعت کردند -که بنده آنجا شاهد بودم و از نزدیک آنها را دیدم- هیچ تصور هم نمی کردند که کار اینها این قدر حائز اهمیت است.

سوگلی طاغوت

با نیروی هوایی ارتش، آن روز مثل یک سوگلی رفتار می شد؛ هم آمریکایی‌ها، هم عوامل آنها در کشورمان – که متأسفانه در رأس امور قرار داشتند و حکومت دست آنها بود – این‌جوری با نیروی هوایی رفتار و برخورد می کردند. آن‌وقت همین نیروی هوایی، تحت تأثیر جاذبه‌ حقیقت انقلاب، آن‌چنان به هیجان آمد که یک چنین کار بزرگی را انجام داد.

نیروی هوایی با فرماندهان آن‌چنانیِ وابسته با شرایط ویژه‌ای که این نیرو همیشه در آن دوره داشته است – [یعنی]ارتباط و اتصال شدید به آمریکایی‌ها و مدیران آمریکایی و آموزشگاه‌های آمریکا و مانند اینها- ناگهان در حساس‌ترین موقع به نفع انقلاب وارد میدان می شود که اولش روز نوزدهم بهمن بود که آمدند با امام دیدار کردند و بیعت کردند.

بعد هم ایستادگی در مقابل بخش دیگری از ارتش بود که به آنها حمله کرده بودند و آن قضایای عجیب آن روز‌ها که من نمی دانم اصلاً جزئیات این مسائل در جایی برای خود نیرو ثبت شده یا نشده، واقعاً اگر نشده، باید [ثبت]بشود که چه اتفاقی در پایگاه تهران افتاد و هجومی که [به اینها]شد و دفاعی که مردم از اینها کردند.

نیروی هوایی در دوران رژیم طاغوت، درواقع نزدیک‌ترین بخش‌های ارتش آن روز به دستگاه طاغوت و به نظام سیاسی وابسته‌ به آمریکا بود. هیچ‌کدام از بخش‌های دیگر ارتش آن روز، به قدر نیروی هوایی مورد اعتماد و اطمینان و امید رژیم طاغوت نبودند. درست از همین بخش، رژیم طاغوت یک ضربه‌ سهمگین خورد.

این ضربه‌ سهمگین که عرض می کنیم به معنای واقعی کلمه است؛ معلوم شد که تهدید ارتش علیه مردم که نظامیان ارشد وابسته‌ به دربار آن روز و خود دربار و پشتیبانان آمریکایی‌شان بر آن اصرار می کردند، یک توهم است و واقعیت ندارد. 

مروری بر بیعت همافران نیروی هوایی با امام در ۱۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۷

پنتاگون: پهلوی و سقوط؟!

در همین اسنادی که بعد از سال‌ها منتشر شده، اعتراف کردند که تا اندکی قبل از ماه بهمن ۵۷ هیچ برآوردی از سقوط شاه و سلسله‌ پهلوی نداشتند؛ هیچ! بالاتر از این، پنتاگون تا چند روز قبل از بیست‌و‌دوم بهمن اعلام می کرد که امکان ندارد رژیم پهلوی سقوط کند؛ یعنی اینها این قدر در اشتباه بودند، در خطای عجیب محاسباتی بودند.

می گفتند ارتش تسلط کامل دارد و امکان ندارد. البته ارتش ایران، برای آمریکایی‌ها از شخص شاه هم مهم‌تر بود؛ می گفتند شاه یک نفر است، حالا بمیرد، برود، بیاید، یک نفر دیگر را جایش می گذاریم لکن سازمان ارتش برایشان خیلی مهم بود و روی آن خیلی حساب کرده بودند؛ همین ارتشی که برای آمریکایی‌ها این قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روز‌ها در ایران، در ارتش حضور داشتند، عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امید‌های آمریکا در ایران شد که خدا در قرآن می فرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛ از آنجایی که خیال نمی کردند ضربه و سیلی خوردند.

در قضیه‌ جبهه‌ حق و باطل، جبهه‌ باطل است که ضربه می خورد و همیشه همین جور است؛ یعنی در این قضیه، محاسبات آمریکایی‌ها غلط از آب در آمد؛ یعنی آنها روی نیروی هوایی ارتش طاغوت یک محاسبه‌ای کرده بودند، این محاسبه غلط از آب در آمد؛ فکرش را نمی کردند که این جوری [از آب]در بیاید. 

ضربه‌ غیرقابل محاسبه

اینکه یک بخش مهمی از ارتش طاغوت، خودش را از بدنه‌ ارتش جدا کند و بیاید اظهار تبعیت از امام و پیوستن به مردم بکند، حادثه‌ خیلی مهمی بود. یعنی ارتش، با آن نظمی که درست کرده بودند، با آن فضایی که برای ارتش به وجود آورده بودند، ناگهان جمعی از کارکنان همین ارتش -آن هم از آن بخش حساس نیروی هوایی که این‌قدر مورد اعتماد آنها بود- بیایند با امام انقلاب، با رهبر انقلاب نه مخفیانه، [بلکه] روز روشن، آشکارا بیعت کنند. 

از آنجایی که در حساب رژیم طاغوت نمی گنجید، ضربه خوردند. در محاسباتشان همه‌چیز را ممکن بود احتمال بدهند، جز این یکی را و درست همین یکی که دورترین احتمال بود، اتفاق افتاد؛ یعنی نیروی هوایی ارتش آن روز با آن فرمانده وابسته، با آن وابستگی‌های گوناگون -با آن وابستگی‌های فراوان ابزاری و تجهیزاتی و آموزشی و غیره- ناگهان بیاید و در کنار مردم، با امام و با رهبر انقلاب بیعت بکند؛ این ضربه‌ عجیبی بود؛ هیچ انتظارش را نداشتند.

حرکت به سمت اقامتگاه امام

همچنان که انقلاب شگفتی‌ساز بود، نوزدهم بهمن هم شگفتی‌ساز بود. من آنجا بودم، وقتی از داخل خیابان داشتند این جوان ها می‌آمدند؛ بعضی افسر، بعضی درجه‌دار و بسیاری هم همافر. بنده از آن بالا در یکی از ساختمان‌ها که مشغول کار بودیم، دیدم؛ خودم را رساندم به آنجا که امام تشریف داشتند و از نزدیک انگیزه‌ها، شوق‌ها و آدم‌ها را دیدم؛ پدیده‌ای بود و پدیده‌ عجیبی بود.

اینها داشتند می‌آمدند به طرف مدرسه‌ محل سکونت امام، همین‌طور گروه‌گروه -مثل گروهان‌گروهان- پشت سر هم حرکت می کردند و شعار می دادند. این افتخار برای نیروی هوایی – که یک نیروی رزمی است – از راهی جز راه تحرک رزمی به دست آمد. ارتش‌ها معمولا افتخارات خودشان را در میدان‌های کارکرد وسایل رزمی به دست می‌آورند اما نیروی هوایی ما با یک حرکت عظیم انقلابی، افتخار جداگانه‌ای را کسب کرد…

آن کار نیروی هوایی در ابتدای انقلاب، افتخاری جداگانه است؛ افتخاری نه از شیوه معمول افتخارات نیرو‌های نظامی، بلکه افتخار به وسیله یک حرکت عظیم انقلابی. آن جوان‌ها – که شاید بعضی از آنها امروز در بین همین جمعیت باشند – به مرکز اقامتگاه امام – که من خودم آن‌جا بودم – آمدند. اینها سلاح و تجهیزات نظامی نداشتند؛ اما جان خودشان را کف دست گرفته و آمده بودند. برای این که اشتباه نشود، کارت‌های شناسایی خودشان را در خیابان ایران سر دست گرفته بودند و جلو می‌آمدند.

من با عجله رفتم در مقر امام در دبستان علوی… امام عزیز ایستادند و این جوان ها، این دلاورها، این سلحشور‌ها آمدند در مقابل امام رژه رفتند و امام با همان ایمان و باوری که همیشه از اول شروع نهضت به مسئولیت خود و به نقش خود در اداره‌ی این انقلاب و این ملت داشتند، از این ها رژه گرفتند.

خط‌شکنی تاریخی در خیابان ایران

شما امروز وقتی به حادثه‌ نوزده بهمن نگاه می کنید، ممکن است اهمیت آن حادثه خیلی به چشم نیاید؛ ولی ما که آن روز بودیم، بنده که آن روز خودم ناظر این جریان بودم و در مدرسه‌ علوی در جمع برادران نیروی هوایی حضور پیدا کردم و حرکت شجاعانه‌ آنها را دیدم، احساس من و احساس افرادی از قبیل من که آن اوضاع را دیدند، احساس دیگری است.

در روز روشن، جلوی چشم این همه مأمور و در معرض تهدید‌های گوناگونی که آن روز وجود داشت، بلند شدند آمدند با امام در خیابان «ایران» بیعت کردند، سرود خواندند، ایستادند و کارت‌های شناسایی‌شان را سرِ دستشان گرفتند. حادثه‌ نوزده بهمن یک خطشکنى بزرگ، یک کار عظیم بود. افسر، درجه‌دار و همافر بیایند، علناً و با صراحت با انقلاب هم‌آوایی کنند و تو چشم نگهبانان رژیم طاغوت نگاه کنند و به آنها «نه» بگویند؛ این خیلی کار بزرگی بود.

این اقدام اثر خودش را بخشید. یک اقدام بجا و به هنگام کاری کرد که احساسات خفته و بدون تظاهر، آن کار را نمی توانست انجام بدهد. این بیعت، بیعت با شخص نبود؛ این بیعت، بیعت با هدف‌ها بود، بیعت با آرمان‌ها بود؛ بیعت با آن جهاد مقدسی بود که امام فرمانده مقتدر آن جهاد بود. اینها آمدند نیروی هوایی را زیر چتر این فرماندهیِ مقتدر و باعظمت و شگفتی‌آفرین آوردند.

این تصویر آن روز را درست در ذهنتان تصور کنید؛ آن تصویری که از آن روز در روزنامه‌ها منتشر شد و در طول این سال‌های متمادی، همه آن تصویر را دیدند. امام آنجا نشسته، مظهر قدرت، مظهر عزت، مظهر ایمان تزلزل‌ناپذیر؛ کاملاً پیدا است؛ مثل یک کوه، مثل قله‌ دماوند؛ این امام است در آنجا. همین انسان بزرگ و با عزت و با اقتدار، نگاهش به این جوان‌های متعلق به ارتش دوران پادشاهی است و با نگاه مهربانانه و پدرانه دارد به آنها نگاه می کند.

آن روز هنوز اینها جزو ارتش پهلوی بودند، [اما] نگاه امام به این جوان‌ها نگاه پدرانه همراه با عطوفت کامل، همراه با اعتماد کامل است. آن روز، یک نفر حتی تصور نکرد که ممکن است در این جمع یک کسی باشد که یک سوء نیتی داشته باشد؛ نه، با اعتماد کامل و اطمینان کامل، امام به اینها نگاه کرد، از اینها به شکلی سان دید و با اینها حرف زد.

خب، این یک الگوی ارتش جدید شد؛ یعنی معلوم شد که ارتش جدید این‌جوری تشکیل خواهد شد. همان روز امام (رضوان الله علیه) در صحبتشان خطاب به همان جمعی که آمده بودند فرمودند که شما ارتش را آزاد کردید، ارتش را از خدمت طاغوت به خدمت اسلام درآوردید؛ تا امروز در خدمت طاغوت بودید، حالا آوردید در خدمت امام قرار دادید. آنها شعار می دادند «ما همه سرباز توایم»، امام فرمودند شما سرباز امام زمانید، سرباز قرآن و اسلام هستید و آمده‌اید در این راه دارید حرکت می کنید.

مروری بر بیعت همافران نیروی هوایی با امام در ۱۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۷

چیزی شبیه معجزه

این [حادثه]موجب شد که کل بدنه‌ ارتش به پیوستن به جمهوری اسلامی تشویق بشوند و سرانِ آن روزِ ارتش هم، وقتی واقعیت را مشاهده کردند، ناچار در قبال انقلاب اظهار بی‌طرفی کردند؛ در حالی که بی‌طرفی آنها معنی نداشت؛ ارتش نظام طاغوت چطور می تواند در دفاع از نظام طاغوت بی‌طرف باشد؟ اما اظهار بی‌طرفی کردند؛ چاره‌ای نداشتند [چون]دیدند بدنه‌ ارتش تقریباً به طور مجموع به مردم پیوسته است؛ این شبیه معجزه بود، واقعاً یک کار معجزه‌آسا بود.

هم دشمن را ناامید کرد و روحیه‌اش را بشدت تضعیف کرد، هم انقلابیون را شاد کرد و روحیه‌شان را بشدت تقویت کرد، واقعاً شگفتی بود؛ در واقع آمدن آن چند مجموعه -در مجموع مثلاً چند گروهان- از نیروی هوایی که آمدند در مدرسه ایستادند و سرود خواندند و سلام کردند به امام.

درست است که بدنه‌ ارتش دوران قبل از انقلاب، بدنه‌ طاغوتی نبود؛ سران طاغوتی بودند، بدنه جزو ملت بودند؛ این چیز روشنی است، برای ما از اول روشن بود، برای مردم هم در طول سال‌های متمادی واضح و روشن شد؛ لیکن بروز این مردمی بودن، نقش‌آفرینی در عرصه‌ حرکت مردمی، یک چیز دیگر است؛ این نمی شد، مگر آن وقتی که از درون ارتش یک حرکتی که برجسته باشد، چشم‌نواز باشد، چشمگیر باشد، به وقوع بپیوندد؛ نوزده بهمن این کار را انجام داد.

تکیه‌ اصلی رژیم طاغوت به ارتش و ساواک بود؛ آنها با مردم که ارتباطی نداشتند، به مردم که متکی نبودند؛ تکیه‌ اصلی [آنها]در خارج به آمریکا و در داخل به ارتش و ساواک [بود]؛ و همین تکیه‌گاه و همین نقطه‌ امید شیاطین به یک عامل مهمی در زمین زدن شیاطین تبدیل شد؛ این معجزه است دیگر. واقعاً یکی از عوامل قدرتمند پیروزی انقلاب، همین پیوستن ارتش به مردم بود.

اگر این [طور] نمی شد و میان مردم و ارتش درگیری به وجود می‌آمد، فجایعی رخ می داد. خود این پیوستن ارتش که با پیش‌قراولی نیروی هوایی اتفاق افتاد، موجب این شد که انقلاب بدون آن مشکلات عجیب و سنگین و غیر قابل محاسبه، بتواند پیروز بشود. 

نمونه‌ لحظه‌شناسی هوشمندانه

این حرکت، نیاز لحظه بود. من روی این قضیه خیلی تکیه می کنم و بار‌ها تکیه کرده‌ام. ما همیشه باید در کار‌های خودمان نیاز لحظه را درک کنیم. یک کار‌هایی وجود دارد که شما اگر الان انجام دادید، این به هدف اصابت می کند؛ همین کار را اگر چنانچه در غیر این وقت انجام دادید، آن فایده را ندارد. باید تشخیص داد که نیاز لحظه چیست؛ شما همیشه این کار را می توانید انجام بدهید.

[مثلاً] در نیروی هوایی، ببینید امروز نیروی هوایی به چه کاری نیاز دارد، آن کار را در لحظه انجام بدهید. به نظر من یکی از مهم‌ترین کار‌های هوشمندانه‌ آن جمع این بود؛ وَالا اگر چنانچه آنها می گذاشتند مثلاً فرض کنید که ده روز بعد، بیست روز بعد این کار را انجام می دادند، اصلاً این اثر را نداشت؛ آن روز این اثر را داشت؛ نیاز لحظه را تشخیص دادند. این درسی برای ما است.

شاید از نسل کنونی نیروی هوایی هیچ کس در آن روز حاضر نبوده؛ بسیاری از جوان‌ها که آن روز شاید به دنیا هم نیامده بودند ولیکن معتقدم که همه‌ آن کسانی که امروز در نیروی هوایی با احساس مسئولیت کار می کنند، در آن اعلامِ پیوستگی شریکند؛ همین شما‌ها که آن روز هم نبودید، یا شاید در نیرو نبودید -یعنی اغلب سابقه‌ کاری‌تان هم این مقدار نیست- لکن در آن حرکتی که آن روز انجام گرفت، در افتخار آن روز و در فضیلت آن روز شریکید؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آن روز آن جوان‌هایی که آمدند -افسر و درجه‌دار و عمدتاً همافران- و در آن جلسه و در آن دیدار عجیب شرکت کردند و بیعت کردند.

انتهای پیام/ 231

source

توسط postbin.ir